السلام یا ایها العزیز. ای وای از آن شهر که دیوانه ندارد صد عقل به مسجد شد و خمخانه ندارد در حسرت یک نعره ی مستانه بمردیم ویران شود این شهر که میخانه ندارد درخویش تپیدیم ولی داد فزون شد بیداد ز دادی که غم خانه ندارد دیوانه ترین مردم شهرم ، توکجایی؟ تا فاش بگویم چوتو افسانه ندارد گیسوی بلندت همه شب ماه نهان کرد آن مو که تورا هست دمی شانه ندارد؟ نغزی به مثل گفت همان طره ی زلفت گر روز شود شمع تو پروانه ندارد ما دلشدگان خیل اسیران شماییم این خیل دریغ از تن و شهید مدافع حرم شیخ علی تمام زاده
منم و این دل حالی به حالی...
آنقدر دروغ گفتند...
ندارد ,شهر ,میخانه ,خیل ,ی ,ویران ,شهر که ,ویران شود ,که میخانه ,میخانه ندارد ,شود این
درباره این سایت